دو خدا وجود دارد : خدایی که استادن دانشگاه درباره او به ما می آموزند ، و خدایی
که خود به ما می آموزد. خدایی که مردم همیشه درباره اش صحبت میکنند ، و خدایی که خود با ما سخن می گوید . خدایی که هراسیدن از او را آموخته ایم و خدایی که از عطوفت با ما سخن میگوید.

دو خدا وجود دارد : خدایی که در بلنداست  و خدایی که در زندگی روزمره ما حضور

خد  داردخدائی که از ما میطلبد و خدایی که قرض های ما را می بخشد . خدایی که ما را با آتش دوزخ تهدید میکند و خدایی که بهترین راه را نشان ما می دهد

دو خدا وجود دارد. خدایی که مرا زیره بار گناهانمان خرد میکند و خدایی که با عشق خویش ما را آزاد می سازد.
 
مکتوب - پائولو کوئلیو

استاد میگوید:

از یک سو میدانیم که جست و جوی خداوند مهم است. از سوی دیگر ، زندگی فاصله ای میان ما و او می آفریند.احساس میکنیم الوهیت ،ما را نادیده میگیرد، یا گرفتار مشغولیت های روزمره مان میشویم.

این ، احساس گناهی در ما پدید می آورد : یا به خاطر خدا ، زندگی را بیش از حد انکار میکنیم ، و یا به خاطر زندگی ، خدا را بیش از حد  انکار میکنیم.

این تضاد ظاهری ، صرفا خیال است : خدا در زندگی است و زندگی در خداست. آدم فقط باید از این موضوع آگاه باشد ، تا سرنوشت را بهتر بفهمد. اگر بتوانیم در هماهنگی مقدس پیرامونمان در هر روز نفوذ کنیم ، همواره در مسیر درست قرار خواهیم داشت ، و وظایف مان را به انجام خواهیم رساند. 

 

مکتوب -  پائولو کوئلیو

 

و اگر میخواهید خدا را بشناسید ، در پی کشف رازا نباشید.

بلکه به گراگرد خو یش نگاه کنید ، او را خواهید دید که با کودکانتان سرگرم بازی است.

و به آسمان  بنگرید ، او را خواهید دید که در میان ابرها گام بر میدارد ، در حالی که دستهایش را در آذرخش دراز کرده است و در باران پایین می آید.

او را خواهید دید که در گل ها میخندد ، آنگاه به پا می خیزد و در لابلای درختان ، دستناش را برای شما تکان میدهد.


عاشقانه ها - جبران خلیل جبران