حقیقت در نزد شما در ارقام است . در دلایل و علل . حقیقت در نزد شما در دنیاست در برابر شما مانند منظره در برابر سیاحتگر ، مانند افق در برابر دریانورد.
نزد ما حقیقت هیچ شباهتی به اینها ندارد . در دوردستها نمی درخشد ، در همین نزدیکیها آواز سر میدهد . در انتهای راه نیست ، خود راه است . در برابر ما نیست ، در میان ما است .
ما همان گونه در حقیقت غوطه وریم که کودکان در آبی ژرف ، در آن شنا میکنند ، از نظر ناپدید میشوند و باز میگردند . با سبزه ای در دستان و معمایی بر لبان:
چیست که ما را بهتر از مادر میشناسد ؟ مرگ.
باد از کجا می وزد ؟ از کتاب کهنه ای که فراموش کرده ایم آن را بربندیم.
سخن راست را از کجا باز شناسیم ؟ از سکوت آن.
برف چیست ؟ اندکی سردی.
آن چیست که تا سپیده دم میرقصد ؟ ستاره.
آن چست که هنگام راه رفتن رد پیش را پاک میکند ؟ خوبی.
آن چیست که فرشتگان را بر ما برتری می بخشد ؟ سرشت بس والایشان.
سگی که صاحب خود را به دندان می گزد چه نام دارد ؟ افتخار.
آن چیست که پس از مرگ می خندد ؟ باران در میان شاخسارن.
آز چیست که از داستان ما غذا می خورد ؟ امید.
آن چیست که تنها در غیاب ما به سراغمان می آید ؟ عشق.
آن چیست که تب دارد بی آنکه هیچگاه بیمار باشد ؟ زمان.
آن چیست که نور را با دستمالی آلوده پاک میکند؟ جنون.
آن چیست که ناخوانده وارد میشود و نارانده خارج ؟ زندگی.
این سان به سراغ حقیقت برویم . همان گونه که کودک سر وقت بازی میرود : بازنده ، برنده ، بازنده ، برنده
و همواره آماده سخن گفتن و همواره آماده بازی کردن
زیرا اگر نزد شما حقیقت چون سالخوردگان است ، نزد ما چون کودکان است.
رفیق اعلی – کریستیان بوبن ( نیایشهای فرانچسکو قدیس )
و جالب بود این وبلاگ از بحر من بی کار !
khube.....tabrik