هنگامی که عشق به شما اشارتی کرد، از پی اش بروید ، هرچند راهش سخت و ناهموار باشد.

هنگامی که با بالهایش شمارا در بر میگیرد ، تسلیمش شوید ، گرچه ممکن است تیغ نهفته در میان پرهایش مجروحتان کند.

وقتی با شما سخن میگوید باورش کنید ، گرچه ممکن است صدایش رویاهایتان را پراکنده سازد.
همان گونه که باد شمال باغ را بی بر میکند.

زیرا عشق همان گونه که تاج بر سرتان میگذارد ، به صلیبتان میکشد.

همان گونه که شما را می پروراند ، شاخ و برگتان را هرس می کند.

همان گونه که از قامتتان بالا میرود و نازکترین شاخه هایتان را که در آفتاب میلرزند نوازش میکند ،

به زمین فرو میرود و ریشه هایتان را که به خاک چسبیده اند میلرزاند.

عشق شما را همچون بافه های گندم برای خود دسته میکند.

میکوبدتان تا برهنه تان کند.

سپس غربالتان میکند تا از کاه جدایتان کند.

آسیابتان میکند تا سپید شوید.

ورزتان میدهد تا نرم شوید.

آنگاه شما را به آتش مقدس خود می سپارد تا برای ضیافت مقدس خداوند ، نانی مقدس شوید.

از کتاب عارفانه ها – جبران خلیل جبران

نظرات 1 + ارسال نظر
غریبه پنج‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.666reza666.blogsky.com

سلام بهار خانم
مطالبش خوب بود ولی قالب .....بهتر نگم
سری به من هم بزنید
غریبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد